تو را دوست دارم
نه تنها به خاطر آنچه تو هستی
بلکه به لحاظ آنچه من هستم
تو را دوست دارم
نه تنها به خاطر آنچه
تو از خود ساخته ای
بلکه به خاطر آنچه
تو را دوست دارم
به خاطر آن بخش از وجودم
که تو در من پیدا کرده ای
تو را دوست دارم
به خاطر آنکه دست فرو بردی
در ژرفای قلب من
که در زیر توده ای از هزاران
نادانی،سستی و ناتوانی پنهان بود
و در آن تاریکی
زیباترین گوهر های هستی مرا
یافتی و به روشنی آوردی
زیرا هیچ کس پیش از تو
چنین دور دست در من سفر نکرده بود
تو را دوست دارم
که مرا یاری کردی
تا از چوب های خشک زندگی
نه یک میخانه
بلکه یک پرستشگاه بنا کنم
و از کارهای روزانه
نه یک ملامت
بلکه یک آواز بیافرینم...
|