الیـــــــــــــــــــــران

الکترونیک و کامپیوتر (مهندسان جوان ایرانی)

الیـــــــــــــــــــــران

الکترونیک و کامپیوتر (مهندسان جوان ایرانی)

بهانه‌ها و رؤیاها


 


بهانه‌اند لباسها. به حالتی
گوناگون در می‌آیم هر روز.
اگر حس می‌کنم راهبه‌ام، در عصر
بانویی پ‍ُر از جواهرم، و بعد باز می‌گردم به عمقم
ای کاش برای چهره نیز می‌توانست همچند باشد، اما همچو دلقک‌ِ نمایشگاهم.
گاهی دستم نقابی شاد
نقاشی می‌کند و گاهی هولناک.


 


چیزی که یک رؤیا بود، اگر خوش‌طالع باشی
و به حقیقت بپیوندد، با شتاب باید
بجهی برای مکیدن هر قطره‌اش
یک تأخیر کوتاه، برایت فاجعه‌ای خواهد بود.
رؤیای به حقیقت پیوسته، یک مژه بر هم زدن است
ج‍ِنی‌ست که سپیده‌دم می‌ربایدش
و اگر ادامه بیابد؟ نیرویی که رشد می‌کند
خیلی سریع فرمانروای مستبد تو می‌شود.


 


م‍ِه‌آلود چمنزار
چهرة واقعی‌مان را
با پردة تئاتر، نقاب،
سپر و تور می‌پوشانیم.
بی‌آلایشی‌ِ نیلوفر آبی
و ماهیت نیش‌ِ گزنه
را باید یافت.
لباسها، بهانه‌ها. تو که عاشقم هستی
مرا وصف کن، تفسیر کن، در تابش نور بنگر،
بو کن، حفر کن، درک کن و بیاب
سوزن‌ِ طلایی را در خرمن کاه.
مترجم: کامبیز تشی‍ّعی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد